يه اولين ديگه در خانواده گرم ما...
ديروز مامان، هوس آش كرد...والبته همه ي اونها كه مامانو مي شناسن مي دونن كه چه عزم جزمي در برآورده كردن آرزوهاي آشي داره بطوريكه حتي مي تونه ازحداقلها براي سرهم كردن يه آش استفاده كنه ... اما ديروز پايه اصلي آش يعني سبزي درخانه موجود نبود و يه دفعه جرقه اي درذهن مامان زده شد و اون ،درخواست از آقا سپهر شازده شازده ها، براي خريد سبزي بود... درراستاي رفتارهاي روبه پيشرفت و آقامنشانه ش اين درخواست رو -بشرطي كه من دم در آپارتمان منتظرش باشم - پذيرفت و اين اولين خريد آقا سپهربراي مامان بود كه بشدت هم منو ذوق زده كرد و شاهدش هم همين نوشته و اين عكسهاست ...